معنی علامت جذر

حل جدول

علامت جذر

رادیکال


جذر

علامت رادیکال

ریشه دوم یک کمیت


علامت جذر در ریاضیات

رادیکال


علامت جذر در ریاضی

رادیکال

فرهنگ فارسی هوشیار

جذر

‎ بن آسال (اصل)، ریشه زبانزدی در دانش همار (حساب) (اسم) بن پایه ریشه، سیم جلب که بپادشاه دهند، عددی که در نفس خود ضرب شود (حاصل ضرب در مجذور گویند) مثلا عدد سه جذر عدد نه است و عدد چهار جذر شانزده و نه و شانزده مجذور سه و چهار. یا جذر اصم. جذر هر عددی که چون آنرا مجذور فرض کنند برای آن جذر سالم پیدا نشود چنانکه عدد ده که جذر تقریبی دارد نه حقیقی.


علامت

(اسم) نشان نشانی. توضیح در فارسی زبانان به علایم (علائم) جمع بسته شود، نشانی که در راه برای رهنمونی بر پا سازند، داغ کی، حد فاصل میان دو زمین، علم رایت درفش (سپاهیان)، صلیب مانندی که بر چوب یا آهن افقی آن از سوی پایین شالهای ترمه آویزند و از سوی بالا لاله ها و تندیسهایی از مرغ و جز آن نصب کنند و در میانه زبانه ای از فلز طویل دارد و بر نوک آن فلز پر یا گلوله ای از شیشه الوان نصب کنند و تعداد این زبانه ها (که تیغ نام دارند) 3 تا 5 است و در مراسم عزا داری محرم علامت را پیشاپیش دسته ها به حرکت آورند و حامل آن را علامت کش می نامند جمع: علامات. یا علامت گرداننده. نشانه ای که جلو نوتها واقع می شود و صدای آن ها را تغییر دهد و معمول ترین آن ها ازین قرار است: دیز: بمل بکار. نشان، نشانی که در راه برای رهنمونی بر پا سازند

فرهنگ عمید

جذر

یکی از مقسوم‌علیه‌های هر عدد که با ضرب آن در خودش، آن عدد به‌دست می‌آید، برای مثال جذر سه، عدد نُه است،
* جذر اصم: (ریاضی) [قدیمی] عددی که جذر صحیح نداشته نباشد و کسری در آن باشد، مثل عدد دَه که اگر آن را مجذور فرض کنیم جذر آن عدد صحیح نیست و کسر دارد، و جذر آن تقریبی است نه تحقیقی،
* جذر مُنطِق (گویا): (ریاضی) عددی که آن را جذر سالم باشد، عددی که وقتی آن را در خودش ضرب کنند عدد سالم حاصل شود، مثل ۳ که وقتی در خودش ضرب شود ۹ حاصل می‌شود، یا عدد ۴ که مجذور آن عدد ۱۶ است،

شتر مادۀ چهارساله: چگونه جذری، جذری کجا ز پستانش / هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۴۵)،
زر قلب و ناسره: کنند واجب جذری هم اندر آن ساعت / به هر شبی و سپارد به ناقد وزّان (عنصری: ۳۴۳)،

فرهنگ فارسی آزاد

جذر

جَذْر، اصل، ریشه، بیخ، عدد ضرب شده در خودش را جذر و حاصل ضرب را مجذور می گویند مثلاً عدد سه «جذر» و عدد 9 «مجذور» است (جمع:جُذُوْر)،

جَذْر، (جَذَرَ، یَجْذُرُ) از ریشه کندن، قطع کردن،

فرهنگ معین

جذر

بن، ریشه، اصل، در ریاضی عددی که در نفس خود ضرب شود، اَصَم عددی که وقتی جذر آن را بگیریم، عددِ تقریبی بدست می آید نه کامل. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جذر

مکَند

مترادف و متضاد زبان فارسی

جذر

بن، پایه، ریشه

لغت نامه دهخدا

علامت

علامت. [ع َ م َ] (ع اِ) علامه. نشان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، عَلام، علامات. و در تداول فارسی زبانان به علائم (علایم) نیز جمع بسته شود. || نشانی که در راه برای رهنمونی برپا سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || داغ. (ناظم الاطباء). نشان. || حد فاصل میان دو زمین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || علم و رایت. (ناظم الاطباء). درفش. (لغت فرس اسدی): حسن فرمود تا علامت بزرگ را پیش تر بردند. (تاریخ بیهقی ص 39). من بجای خود بایستادم، ابوالفضل و علامت وچتر سلطان پیش آمد. (تاریخ بیهقی ص 166). امیر علامت را میفرمود تا پیشتر می بردند. (تاریخ بیهقی ص 113). سرهنگان را خلعت دادند و علامت. (تاریخ بیهقی ص 401).
در جنگ و در سفر زد و سایه جدا مباد
از سایه ٔ علامت و از سایه ٔ همای.
فرخی.
|| صلیب مانندی که بر چوب یا آهن افقی آن از سوی پائین شالهای ترمه آویزند و از سوی زبر لاله وتندیس هائی از مرغ و جز آن نصب کنند. و در میانه زبانه ای از فلز طویل دارد و بر نوک آن فلز، پر یا گلوله ای از شیشه ٔ الوان نصب کنند، و این زبانه های فلزی که به «تیغ» مشهور است سه یا پنج باشد. و در مراسم عزاداری محرم پیشاپیش دسته ها به حرکت آرند، و حامل آن را «علامت کش » گویند.

معادل ابجد

علامت جذر

1444

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری